آیا کارخانه شما تعطیل است؟ میپرسید کدام کارخانه؟
من که کارخانه ندارم، تو هم دلت خوش است.
هر کدام از ما میتوانیم کارخانهای داشته باشیم، یا دست کم کارگاهی.
تعجب میکنید؟ شاید میپرسید با کدام پول، با کدام سرمایه؟ من هم سالها به این موضوع فکر میکردم که چه طور میتوانم کار و کسب خودم را داشته باشم. چه کار باید بکنم که برای خودم کار کنم؟
بعد از مدتها به این نتیجه رسیدم که اول باید به کسی تبدیل شوم که بتواند کار و کسبی را راه بیندازد و برای آن کس شدن باید تواناییهایم را بالا ببرم.
باری، امروزه به لطف منابع ای که در اختیارداریم هر کدام میتوانیم کارخانهای داشته باشیم.
به زعم ژان بقوسیان کارخانه تولید اطلاعات که در آن به تولید اطلاعات مربوط به تخصصی خاص میپردازد.
اما از چه منابعی میتوانیم استفاده کنیم؟ اینترنت، کتابها، یوتیوب، دوستان و افرادی که در حوزه مورد علاقهمان صاحبنظر هستند.
همه اینها منابعی هستند که ما میتوانیم به کارشان بگیریم تا علاقهمان را پیگیری کرده و در آن به تخصص برسیم.
هر کدام از ما میتوانیم با سرمایهگذاری روی خودمان و افزایش مهارتهایمان در زمینه مورد علاقهمان سرآمد شویم و جزء نفرات برتر آن حوزه باشیم.
از کجا شروع کنیم؟ از وبلاگی مثل همین جایی که در حال مطالعه آن هستید.
با نوشتن از تجربههای خود در زندگی و یا در حوزهای که در حال کارکردن یا آموزش دیدن هستیم و خلق محتوای ارزشمند برای مخاطبین و ارائه آموختههای خود، میتوان ارزش افزودهای ایجاد کرد که به دیگران کمک کند و باری از دوش دیگران کم کند.
کاری که خودم در حال انجام آن هستم. در راستای توسعه فردی مینویسم و نوشتن را تجربه میکنم.
نوشتن در این جا برایم بسیار هیجانانگیز و البته سخت است. درست شبیه سختی بالا رفتن از کوه، کوهی که مسیرش هم برایم شناختهشده نیست.
اما هر گام که به سمت بالا برمیدارم، شور و اشتیاقم برای بالا رفتن بیشتر میشود.
وقتی پستی را منتشر میکنم مشتاقتر میشوم و گویی که روزم را بیثمر به پایان نمیبرم.
بهتر است که شما هم دست به کار شوید و کارخانهتان را بنا کنید.
شاد زی و دیر پای.