هنر دزدی است. پابلو پیکاسو
مدتها تفکری داشتم که مرا از انجام کارهای موردعلاقهام دور میکرد.
مقایسه خودم با دیگران.
حال و وضع فعلی خودم را با نتیجه بیرونی و چیزی که هنرمند محبوبم عرضه میکرد مقایسه میکردم. از تلاشی که او سالها انجام داده و تمرین کرده و به مهارت دستیافته است، غافل بودم.
نتیجه این مقایسه علاوه برکمالگرایی و بهانهگیری، انفعال و انجام ندادن کاری برای رشد خودم و پیگیری علایقم را به دنبال داشت.
این وضعیت احتمالاً حالوروز افراد بسیاری است.
وقتیکه دست از شِکوه و شکایت به عالم و آدم برداشتم و مسئولیت زندگیام را خودم به عهده گرفتم دست به اقدام زدم. برای رشد خودم و پیگیری علایقم اقدام کردم.
هنوز با ایده آلم فاصله بسیاری دارم اما میدانم که در مسیر هستم. در حال تجربه و یادگیری هستم.
یکی از کتابهایی که در این زمینه به من خیلی کمک کرد کتاب «هنرمندانه بقاپید» نوشته آستین کلئون است.
مغز کلام نویسنده این است که برای خلق اثر خود در هر زمینهای باید یاد بگیریم که از پیشینیان الگوبرداری کنیم.
با الهام گرفتن از روح و تفکر آثار گذشته و افزودن ایده خود به آن میتوانیم به خلق اثر خود بپردازیم.
پاراگراف زیر قسمتی از متن کتاب است:
هر هنرمندی میپرسد: «ایدهات را از کجا به دست آوردی؟»
هنرمند صادق پاسخ میدهد: «آن را دزدیدم.»
این همهی آن چیزی است که در مورد نگرش هنرمند به دنیا وجود دارد.
وقتی با این شیوه به دنیا نگاه کنید، دیگر نگران این نیستید که چه چیزی «خوب» است و چه چیزی «بد»؛ تنها چیزهایی هستند که ارزش دزدیدن دارند و چیزهایی که ارزش دزدیدن ندارند.
همه چیز در دسترس و آماده است. اگر یکچیز امروز ارزش دزدیدن نداشته باشد، شاید فردا، شاید یک ماه و شاید یک سال دیگر این ارزش را پیدا کند.