در سپهر اینترنت منابع بسیار خوبی برای رشد در هر زمینهای که به علاقهمند هستیم وجود دارد.
در زمینه تولید محتوا و کپیرایتینگ یکی از بهترین سایتها copyblogger.com است که من مطلب زیر را با اندکی دخل و تصرف ترجمه کردهام.این کار اولین تجربه من در کار ترجمه است.
امیدم این است که برای شما مفید واقع شود.
نویسنده افسانهای تبلیغات، یوجین شوارتز (Eugene Schwartz) سیستمی برای کارکردن خودش ابداع کرده بود که برای او دستاوردهایی از قبیل نه کتاب (از جمله یک کتاب مهم در زمینه تبلیغات)، دهها تبلیغ موفق و مقالات بیشماری برای نشریات مشهور، داشته است.
او همه این کارها را به قول خودش، در زمان سه ساعت در روز و پنج روز در هفته انجام داده است.
شوارتز به عنوان یکی از پرفروشترین تبلیغ نویسان دهه پنجاه و شصت قرن بیستم، زندگی راحتی را در منهتن گذراند.
ثروت او این امکان را برایش فراهم کرد که به یک مجموعهدار هنری در سطح جهانی و یک محقق کتب مقدس تبدیل شود.
تکنیک او برای نوشتن بسیار ساده است.
اما ممکن است که چیزی در این مورد بخواهید بگویید:
«این خیلی واضح و آشکار است.»
یا…
«بله ممنونم که وقتم را تلف کردید، من یک نویسندهی جدی هستم و این کار شما توهین آمیز است.»
بسیار خوب.
انتخاب با شماست.
این رویکرد را برای جلوگیری از خطرات احتمالی حرفهای خود نادیده بگیرید یا از آن استفاده کنید و شاهد رشد کار و کسب خودتان باشید.
قسمت سخت کار
قبل از اینکه از این موضوع بگذریم، لازم است که تاکید کنم شوارتز یک نویسنده و محقق تمامعیار بود.
او بیوقفه مهارتهای نویسندگی خودش را بهبود میبخشید و هم از طریق تحقیقات اختصاصی برای کار و پروژهاش آماده میشد.
او حتی به شوخی میگفت:«در زمان پایان کار نوشتن تبلیغ، او بیشتر از سازنده محصول در مورد محصول اطلاع دارد.»
او این کار را با خواندن ، بازخوانی مجدد و چند باره کلیه اطلاعاتی که در مورد محصول میتوانست به دست بیاورد و با فهمیدن مزایایی که توسط سازنده آن بیان میشد، کمکم انجام میداد.
این کار به او امکانات نامحدودی برای ورود به قسمت نوشتنِ بازی میداد.
اگر در مورد چیزی که میخواهید تبلیغ نویسی کنید اطلاعات کافی ندارید، شما یک بازنده هستید.
اگر تحقیقات خود را انجام ندهید، بدون شک شما با شکست تحقیرآمیزی کارتان خاتمه مییابد.
سه ساعت در روز، پنج روز هفته
شوارتز می گفت: یادگیری مهارت یا صنعتی که میخواهید در موردش بنویسید و انجام تحقیقات بازار قسمت سخت کار است.
اما به شهادت و گواهی بسیاری، نوشتن کاری غیرممکن است.
شما به صفحه خالی خیره میشوید، مدام به آن نگاه میکنید و وحشت میکنید.
بعد شما از خواب بیدار میشوید و قهوه دیگری برای خودتان میریزید، قفسه کتابهای خود را در کتابخانه سر و سامان میدهید.
چای دیگری مینوشید.
چند کتاب را ورق میزنید.
چیزی احمقانه توییت میکنید یا صفحه اینستاگرام خودتان را بررسی میکنید.
مشخص است که شما دچار انسداد نوشتن شدهاید.
ذهنتان قفل شده است.
یوجین شوارتز هیچگاه دچار انسداد نوشتن نشد.
هیچوقت با شکِ به خودش با صفحه کاغذ روبرو نشد.
چگونه او به یکی از قدرتمندترین کپیرایترهای تاریخ تجارت تبدیل شد؟
این جا بخشی است که شما چشمان خود را میچرخانید و با تنفر و انزجار دست میکشید یا به خواندن ادامه میدهید و بازی خود را تغییر میدهید.
تصمیم خود را بگیرید.
شوارتز نشستن در میز تحریر خود را اینگونه توصیف میکند: «آن کار واقعاً اتفاق زجرآوری بود اما او یک آیین داشت و هرگز جای دیگر نمینوشت.»
او با قهوهای که باکمی خامه مخلوط شده در سمت چپ و چند قلم در سمت راستش این نکته را نشان داده است.
او در محصولی که تبلیغش را مینوشت غرق میشد. (بدون نگرانی در مورد توییتر و اینستاگرام که چقدر لایک گرفته است.)
سپس زمانسنج کوچک را برای ۳۳٫۳۳ دقیقه تنظیم کرد.
او دریک دوره زمانی فقط چند قانون ساده داشت:
- او میتوانست قهوه بنوشد.
- او میتوانست به پنجره یا به دیوار اتاقش خیره شود.
- او میتوانست بنشیند و در مدت ۳۳٫۳۳ دقیقه هیچ کاری انجام ندهد.
- او میتوانست تبلیغ بنویسد.
- او نمیتوانست صندلیاش را به هیچ دلیلی ترک کند.
- او کار دیگری نمیتوانست انجام بدهد.
فقط همین.
او فقط مینشست روبروی کاغذ سفید با برگههای تحقیقاتی و یک طرح کلی از کاری که قرار بود انجام بدهد.
او معمولاً روی صندلیاش چند دقیقهای مینشست تا زمانی که کسل میشد و سپس او به آرامی شروع به نوشتن میکرد.
وقتی که زمانسنج پایان را نشان میداد، او دست میکشید حتی اگر وسط یک جمله بود و به مدت ده تا پانزده دقیقه استراحت میکرد.
بعد از آن برمیگشت و دوباره دور بعدی را از سر میگرفت.
گاهی به جایی میرسید که او نمیتوانست نیم ساعت در آنجا بنشیند و هیچ کاری نکند، بنابراین او شروع به نوشتن میکرد.
او مینشست و زمانسنج را برای شش دور کامل تنظیم میکرد، سه ساعت و بیست دقیقه در یک روز و پنج روز در هفته.
نه کتاب. دهها و دهها تبلیغ موفق. بیشمار مقاله.
این شیوهای است که یکی از بزرگترین کپیرایترهای جهان نوشتههایش را مینوشت.
شما میتوانید آن را دوست داشته باشید. به کناری بیندازید. به آن بخندید یا در آغوش بگیرید. اما یوجین شوارتز پیر با آن روش بارها و بارها به بانک رفت.