چگونه از یک قتل جلوگیری کنیم؟

«سه روز است ساعت بغلی قراضه­ام را کوک نمی‌کنم، نه روزهای قبل کوکش نمی‌کردم، اصلاً با خودم برش نمی‌داشتم، نفرت داشتم از این که این تابوت فرسوده­ی زمان را با خودم بکشم و حساب مرگ ثانیه‌ها و دقیقه‌ها؛ فرزندان معصوم زمان را نگه‌دارم.

بد نیست بدانم چه ساعتی است، ببینم تابوت من از طلوع تا این لحظه چند فرزند بی‌گناه زمان را زیر ساطور عقربه‌هایش قربانی کرده است».

بهمن فرسی-کتاب زیر دندان سگ

امروز که کتاب زیر دندان سگ از بهمن فرسی را می‌خواندم، در داستان سایه‌‌ی زنده، تعبیر زیبای بالا از ساعت و زمان بسیار برایم لذت‌بخش بود. خوشم آمد و تصمیم گرفتم که برای شما هم نقلش کنم.

فرزندان بی‌گناه زمان، رابطه ما با این فرزندان چگونه است؟ چگونه از این فرزندان مراقبت می‌کنیم؟ آیا ما هم هر روز زیر این تابوت را می‌گیریم و به نظاره قتل‌عامشان می‌نشینیم؟

چگونه می‌توانیم از این اتفاق تلخ جلوگیری کنیم؟

هر روز زندگی، نعمتی است که از طرف هستی به ما عطا شده است.

هر نفسی که می‌کشیم اندکی به مرگ نزدیک تر می‌شویم.

آیا تکلیفمان را با زمان، مرگ و زندگی مشخص کرده‌ایم؟

صاحب این قلم خود با این موضوعات درگیر است.

این نوشته برای خودم یک تلنگر است.

هم این‌که به این موضوع عمیق تر فکر کنم.

شاید نتوانم جلوی فرود آمدن ساطور عقربه‌ها را بگیرم اما دست کم می‌توانم به نحوی از زمانم بهره ببرم که بعداً احساس قربانی شدنش را نداشته باشم.

نوشتن، خواندن، کمک به دیگران، تلاش برای رشد و یادگیری، معاشرت با افراد دوست‌داشتنی،  پیاده‌روی، ورزش و‌ زندگی کردن؛ شاید این کارها به من این احساس را بدهد که از وقتم بهتر بهره برده‌ام.

مدیریت زمان هنری است آموختنی که با شناخت اولویت‌ها رابطه مستقیم دارد.

به این معنی که هر چه بهتر نیازها و اولویت‌هایمان را بشناسیم بهتر می‌توانیم از زمان استفاده کنیم.

در بسیاری مواقع اگر حواسمان نباشد مواردی پیش‌پاافتاده باعث تلف شدن وقت می‌شوند.

حواسمان باشد، مگر چقدر وقت برای زندگی کردن داریم که بخواهیم سر هیچ و پوچ مته به خشخاش بگذاریم و وقت ارزشمندمان را تلف کنیم.

شاد زی و دیر پای.

 

دیدگاهتان را بنویسید