نوروز، روزِ نو، فکرِ نو

نوروز با نو شدن روزگار و نو شدن طبیعت همراه است.

اما چه فایده اگر فکرمان نو نشود.

با همان اندیشه‌های قدیمی و کهنه سال‌های قبل به روزهای جدید، سال جدید گام بگذاریم.

چه بهره‌ای برایمان دارد اگر با همان اندیشه و خط مشی گذشته روزهای جدید را آغاز کنیم.

تفاوت از کجا آغاز می‌شود؟

تمایز چگونه به وجود می‌آید؟

پیشنهاد من این است که در روزهایی که قدری فرصتمان بیشتر است بیشتر با خودمان خلوت کنیم.

بیشتر پیاده‌روی کنیم. بیشتر کتاب بخوانیم و بیشتر بنویسیم.

این یک فرصت است. زندگی شهری امکان بودن در طبیعت را از ما گرفته است.

بیشتر وقتمان را در زندان‌های خودساخته می‌گذرانیم. خانه، شرکت، اداره، ماشین، مترو و …

در هر کدام بخشی از زمانمان سپری می‌شود.

روزهای شروع سال نو فرصت بسیار خوبی است تا از این چارچوب‌ها خلاص شویم.

در طبیعت وقت بگذرانیم. قدم بزنیم. آوازی بخوانیم.

آتشی روشن کنیم و چای زغالی دم کنیم.

کتاب شعری با خود ببریم و روحمان را نوازش دهیم.

شاد زی و دیر پای

دیدگاهتان را بنویسید