موانع نوشتن چیست و چه باید کرد؟

 

چرا نمی‌توانم بنویسم؟ چه چیزهایی مانع نوشتنم می‌شود؟

نوشتن در لحظه به چه معناست؟ اهمیت بازنویسی چیست؟

چگونه به نویسنده درونمان حواس بدهیم؟

کافی است که دل بدهیم به دل نویسنده درونمان، آن چه در اطرافمان می‌گذرد را ببینیم، بشنویم، لمسش کنیم، فضای اطرافمان را درک کنیم، علاوه بر حواس پنج‌گانه، حس ششم را هم فرابخوانیم و بنویسیم.

نوشتن بدون محدودیت این امکان را فراهم می‌کند که ذهنمان را رها کنیم تا دست به دست فرشته‌های الهام به هر کجا که می‌خواهند بروند. زنجیر بستن به پای ذهن شبیه دویدن در میدان دوی با مانع است، دائم باید موانع را از سر راه کنار بزنی تا بتوانی بدوی.

جولیا کامرون تعبیر زیبایی دارد: «اول هر چه دلت می‌خواهد بنویس و بعد موشکافی کن».

شاید خیلی از مواقع ما عکسش را انجام می‌دهیم؛ اما به زعم جولیا کامرون در کتاب حق نوشتن:«اگر نوشتن پیش‌نویس، شبیه گذاشتن خطوط ریل باشد، بازنویسی مربوط به سفر‌کردن روی آن خطوط در چهارچرخه‌ی قدیمی‌ای است، شبیه آن‌هایی که در فیلم های قدیمی می بینید.سوار چهارچرخه که روی ریل‌ها پیش می‌روید، می‌توانید ببینید کجاها ریل دیگری باید گذاشته شود.شما پیش از اینکه قطار پر از مسافر خواننده‌هایتان بیاید دنبال مشکلات بالقوه می‌گردید و درستشان می‌کنید.از این منظر، نوشتن و بازنویسی، دو روند مجزا اما منطقی و مرتبط به هم هستند».

بودن در لحظه، نوشتن از لحظه و ایمان داشتن به لحظه است که به نوشته‌مان قدرت می‌دهد.

نوشته‌ در لحظه است که جان می‌گیرد، زنده می‌شود، نفس می‌کشد و شکوفا می‌گردد، زیرا در هر لحظه ما شرایط متفاوتی را تجربه می‌کنیم، آدم متفاوتی می‌شویم، اطلاعات و داده‌های مختلفی را از جهان هستی دریافت می‌کنیم و همه این‌ها روی نوشته‌مان موثر هستند.

پس همان طور که شعار فیلم‌نامه‌ها می‌گوید: «فیلم‌برداری کنید. بعداً همیشه می‌توانید آن را قیچی کنید» می‌توان یکی از قوانین طلایی نویسندگی را این‌طور بیان کرد:

شما فقط بنویسید، بعداً همیشه می‌توانید بازنویسی و ویرایش کنید.

شاد زی و دیر پای.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید