لمس عشق ۱

با لمس عشق همه شاعر می‌شوند.

افلاطون

در این صفحه ابیات روح‌نوازی را که در خلال سال‌ها خوانده‌ام، در ذهنم نقش بسته است و دوستشان دارم خواهم نوشت.

۱٫ با این همه آن رنج شما گنج شما باد

افسوس که بر گنج شما پرده شمایید

-مولانا

۲٫ من بودم و دوش آن بت بنده‌نواز

از من همه لابه بود و از وی همه ناز

شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید

شب را چه گنه حدیث ما بود دراز

-مولانا

۳٫ این صورتش بهانه است، او نور آسمان است

بگذر ز نقش و صورت جانش خوش است جانش

-مولانا

۴٫ دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

-حافظ

۵٫ ای دوست قبولم کن و جانم بستان

مستم کن و از هر دو جهانم بستان

با هر چه دلم قرار گیرد بی تو

آتش به من اندر زن و آنم بستان

-مولانا

۶٫ من درد تو را زدست آسان ندهم

دل برنکنم زدوست تا جان ندهم

از دوست به یادگار دردی دارم

کان درد به صد هزار درمان ندهم

-مولانا

۷٫ سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد

و آن چه خود داشت زبیگانه تمنا می‌کرد

-حافظ

۸٫ دل می رود زدستم صاحبدلان خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

-حافظ

۹٫ دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنند

پنهان خورید باده که تعزیر می‌کنند

-حافظ

۱۰٫ در عشق توام نصیحت و پند چه سود

زهراب چشیده‌ام مرا قند چه سود

گویند مرا که بند بر پاش نهید

دیوانه دل است پای در بند چه سود

-مولانا

دیدگاهتان را بنویسید