پیش نوشت: یک بعد وبلاگنویسی که برای من مهم است به اشتراک گذاشتن تجربههایم در زندگی است. از راهی که رفتهام و راهی که میروم. این نوشته و بسیاری دیگر از نوشته هایم در همین راستا شکل گرفته است.
من کمربند قهوهای کیوکوشین دارم ولی حدود هشت ماه است که دیگر تمرین نمیکنم.
دلایل مختلفی برای این کار دارم. به عنوان مثال تداخل برنامه باشگاه با کار و برنامههای دیگری که اولویت بیشتری برایم دارند.
از آنجا که ورزشکردن را سرمایهگذاری روی سلامتی خودم میدانم حدود دو هفته است که روزانه به مدت بیست دقیقه میدوم.
امروز با مهدی _یکی از همکاران ورزشکارم_حرف میزدم. او نیز ورزش رزمی ووشو را انجام میدهد و چون در بحران کرونا باشگاه تعطیل است، دویدن را جایگزین برنامه ورزشیاش کرده است.
مهدی میگفت روزی یک ساعت میدود و به همین دلیل در روزهای تعطیلی عید نوروز حدود دو کیلو وزن کم کرده است.
شنیدن حرفهای مهدی به من هم این انگیزه را داد که بیشتر تمرین کنم و زمان دویدنم را افزایش بدهم.
هیچ وقت به دویدن به شکل یک ورزش مستقل نگاه نمیکردم ولی این روزها از دویدن لذت میبرم و مشتاقم که بعد از کارم بروم و تمرین کنم.
نیم نگاهی هم به شرکت در مسابقات دوی ماراتن دارم.
به نظرم این شکل دیدن موضوع، انگیزه بیشتری در من ایجاد میکند. کمااینکه دیروز هنگام دویدن خودم را در حال عبور از خط پایان مسابقه دوی ماراتن کشور تصور می کردم.
با صحبتهای مهدی به این فکر میکردم که سهیم شدن از تجربیات مثبت و ارزشمند خود، به آدمهای اطرافمان انگیزه میدهد و کمک میکند که آنها هم در مسیری که انتخاب کردهاند با قوت و قدرت بیشتری حرکت کنند.
مهدی حتی همسر و پسرش را نیز تشویق میکند که با هم ورزش کنند و در این راه موفق هم بوده و ایشان را همراه خود کرده است.
شما چه طور تجربه هایتان را با دیگران سهیم می شوید؟