یک ویروس نانجیب افتاده به جان جهان و انسانهای بسیاری را تحت تاثیر خود قرار داده است.
آدمها برای مقابله با آن کارهای مختلفی انجام میدهند، یک راه، ماسکزدن روی دهان و بینی است.
کارکرد این ماسکها برای جلوگیری از ورود ویروس به بدن فرد یا از فرد به دیگران است.
دیدن این ماسکها برای من تداعیکننده حرفی از پدربزرگ دوستم است.
ایشان میگفتند:« حرف نزن، اگر میخواهی حرفی بزنی، اول مزه مزهاش کن، بعد بگو.»
این حرف ارزشمند کنایه جالبی است برای من و دیگران که هر طور دلمان خواست دهانمان را باز نکنیم و اراجیف تحویل دیگران ندهیم.
پیام آن انسان سالدارِ جاندار برای من این است که علاوه بر ماسک فیزیکی که میزنیم فیلتری از اندیشه هم بر زبانمان نصب نماییم تا هر کلامی بر زبان جاری نسازیم.حرف را مزه مزه کنیم و بعد بگوییم.
اگر تلخ است آیا خودمان تاب تحملش را داریم تا از دیگران انتظار داشته باشیم این حرف تلخ را بپذیرند.
کلاممان در چه بستری سیر میکند؟ انرژیگیر است یا انرژیده؟
آیا فضای گفتگو را باز میکند و باعث همافزایی بیشتر و مشارکت افراد در گفتگو میشود یا بر عکس فضا را میبندد و به سمت موضعگیریهای شخصی و تعارض پیش میرود.
کلام معجزه گر است اگر یاد بگیریم چگونه از آن بهره بگیریم.
کلام، هم برای خودمان و هم برای دیگران تحرک ایجادمیکند. کلام منجر به رشد و افزایش آگاهی میشود و البته عکسش هم صادق است.
این که ما چگونه از کلاممان بهره بگیریم انتخاب ماست.
توجه به کلامی که بیان میکنیم و یا میشنویم و کنترل آنها به شکلی که کلام درست و خدمتکننده را از حرف ناصواب تمیز بدهیم، انتخاب ماست.
مراقبت کنیم که کلاممان ویروسی نباشد و در عوض مرهمی بر آلام تنهای خسته عزیزانمان باشد.