در رشته مهندسی شیمی درسی داریم به نام موازنه مواد و انرژی که درسی بسیار مهم و پایه ای است.
در این درس یاد میگیریم که هر سیستم بستهای یک ورودی و یک خروجی دارد. مثل بدن انسان که وقتی خوراک وارد آن میشود، تفاله آن بعد از مدتی از بدن دفع میشود.
ذهن انسان نیز از طرق مختلف به شکل خودآگاه یا ناخودآگاه و از حواس پنجگانه ورودیهایی را دریافت میکند و به طور طبیعی خروجیاش هم تاثیری است که در حال روحی ما به جا میگذارد.
فردی را در نظر بگیرید که هر روز سه وعده غذای فست فودی مصرف کند و هیچ تحرکی هم نداشته باشد. بعد از چند ماه بدن این فرد به تودهای از چربی تبدیل خواهد شد.
همین اتفاق در مورد ذهن ما نیز رخ میدهد.
ذهن ما نیز دائم در معرض اخبار های مختلف و حرفهای جفنگی است که از اطراف و اکناف به آن وارد میشود، اگر پذیرای هر ترهاتی که قصد ورود دارد باشد، نتیجه آن هم مشخص است که حال خوب نخواهد بود.
این انتخاب ماست که چه ورودی به ذهنمان بدهیم، کتاب بخوانیم و فیلمهای فارست گامپ یا انیمیشن زوتوپیا را ببینیم، یا در پای تلویزیون به تماشای سریالهای آبکی بنشینیم و در استوریهای اینستاگرام حال خوب لحظهای دیگران را به نظاره بنشینیم.
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت.
شاد زی و دیر پای.