در زمانی که تلاش میکنیم ایدهای بیابیم برای انجام کاری یا نوشتن موضوعی، ممکن است چیز جدیدی به ذهنمان نرسد.
میخواهیم حرف تازهای بزنیم اما بر زبان نمیآید.
نمیتوانیم طرحی نو در اندازیم.
گاهی دچار یاس و سر خوردگی میشویم.
گاهی به آب و آتش یا در و دیوار میزنیم که چیزی بیابیم و به آن چنگ بزنیم.
ریسمانی که ما را از چاه تهی از ایده بالا بکشد.
تلاش برای خلق یک محتوای جدید ارزشمند است، اما باید توجه کرد که این خلق میتواند در فرم، شکل و قالب یک حرف کهنه اما مهم نیز رخ دهد.
همان طور که آندره ژید، نویسنده فرانسوی میگوید: «هر چه لازم بوده تا گفته شود، گفته شده است.ولی از آن جا که هیچ کس گوش نمی کرده، هر چیزی باید دوباره گفته شود».
با خودم میگویم: من که از تمامی محتواهایی که در دنیا منتشر شده است اطلاع نداریم.
اما برای این که ایدهای از نظر من اصالت داشته باشد، باید در چارچوب ارزشها و از تفکر من برآمده باشد.
با این دیدگاه مانع ذهنی ناشی از یافتن ایده نو و خاص برطرف میشود.
در کتاب هنرمندانه بقاپید آستین کلئون به نقل از جاناتان لِتیم میگوید:
«وقتی مردم یک چیز را اصیل می خوانند، نه دهم موارد، منابع اصالتی که در آن دخیل بوده اند، نمی دانند».
و در ادامه بیان میکند که آنچه که یک هنرمند خوب میداند این است که هر چیزی از جایی آمده است.
سرتاسر یک کار خلاقانه بر پایهی آن چیزی که قبلاً درستشده، به وجود میآید. هیچچیز کامل و اصیل نیست.
اگر از تلاش برای اصیل بودن رها باشیم، میتوانیم از تلاش برای ساختن هر چیزی از هیچ، دستبرداریم و برای خود اعتبار کسب کنیم تا این که از آن فاصله بگیریم.
بسیاری از کارهایی که امروز میبینم حاصل ترکیب ایدههای مختلف یا کم و زیاد کردن ایدهای دیگر است.
من فکر میکنم، دلیلی ندارد که همه چیز را از صفر شروع کنیم، میتوانیم از یک شروع کنیم و آن را تبدیل به ۱+n کنیم، اندکی آن را بهبود ببخشیم.
بعد از آن به مرور زمان، با رشد توانمندیهایمان و تجربیات به دست آمده، میتوانیم کارهایی نو عرضه کنیم.
ما هر لحظه به واسطه تجربههای گوناگون، مطالعه کتابهای مختلف و دیدن فیلم و … در حال تغییر هستیم. به همین دلیل یک موضوع واحد از نظر ما در چند ماه قبل با چند ماه بعد ممکن است، متفاوت باشد. چون آگاهی ما در حال تغییر است.
بر مبنای همین رشد و تغییر سطح آگاهی، ایدهها نیز قابل ویرایش و بهبود هستند.
شاد زی و دیر پای