المانهای مختلفی وجود دارد که یک نوشته به اثری در خور تبدیل میشود.
مهارت نوشتن با تمرینهای بسیار به دست میآید.
اما اینکه این تمرینها در چه شرایطی صورت گیرد تا نتیجه اثر، ظهور و بروز بهتری یابد با آزمودن حاصل میشود.
همان طور که توماس براون در مورد دنیای درون میگوید:
«ما تمامی شگفتیهایی که در بیرون میجوییم در درونمان داریم، تمامی آفریقا و شگفتیهای آن در ماست».
خودشناسی در همه جنبههای زندگی یک واجب است.
در کار، در زندگی خانوادگی، در هنر مورد علاقه.
هر چه بهتر رابطه خودمان و موضوعات مختلف زندگی را بهتر بشناسیم، امکان کنترل بیشتری بر زندگیمان کسب میکنیم.
نوشتن هم از این موضوع مجزا نیست.
وقتی که خودت را بشناسی و بدانی که چه چیزی را چگونه میخواهی بگویی، لحن و صدای نوشتهات، خواستههایت و هر چیزی که بخواهی بگویی را می توانی با دقت بیشتری انتخاب کنی.
نوشتن یک فرایند خلاق است. از فکر ناشی میشود.
از مشاهده دقیق اطراف و بهره بردن از تکتک حسها به ثمر میرسد.
کشف دنیای درون و دنیای بیرون برای یک نویسنده در فرایند پویای نوشتن حاصل میشود.
نویسنده با نوشتن افکارش را برون میریزد.
اینگونه وضوح بیشتری به اندیشهاش میبخشد و بهتر میتواند درونیات خودش را موشکافی کند.
بسته به علاقه نویسنده خوراک متفاوتی هم مصرف میکند.
مثلاً کسی که داستاننویس است به شکل طبیعی به خواندن رمانهای مختلف علاقهمند است.
کلاسیک یا مدرن فرقی نمیکند چون ابزار کارش در داستان است، یا نویسنده غیر داستانی که حوزههای مختلفی را شامل میشود به شکل ناخودآگاه به سمت علاقهاش کشیده میشود.
اما هر کدام از آنها در صورتی که در حوزه خاصی قلم میزنند دلیل بر این نیست که کتابهای دیگر را مطالعه نکنند.
هر کدام به نوعی میتواند نیاز نویسنده را رفع کنند و به ذهنش ایده بدهند. پس به شکل خودآگاه باید انتخاب کند که چه کتابهایی را بخواند.
گاهی از ترکیب این کتابها و حوزهها به ایدههای جدیدی میرسد.
خودشناسی فرایندی مستمر است. با گذر زمان آگاهی بیشتر میشود.
در مورد نوشتن هم به همین شکل است.
هر چه بیشتر نوشتن صورت میگیرد، آگاهی نویسنده نسبت به شرایط روحی و بیرونیاش بیشتر میشود.
در طی این تمرینها به شرایط زمانی و مکانی مطلوب خود دست مییابد.
از نظر زمانی با نوشتن در ساعات مختلف شبانهروز میفهمد که بهترین زمانی که قوه خلاقهاش تحریک میشود کی است.
از نظر شرایط فیزیکی هم به همین شکل است.
بعد از پیادهروی، بلافاصله بعد از خواب و یا شاید بعد از دوش گرفتن باعث بهتر نوشتن میشود.
مکان هم موضوع دیگری است که نویسنده با آزمون کردن و نوشتن در شرایط مختلف به نتیجه میرسد.
در سکوت، در خانه، کتابخانه و یا پارک هر کدام به شکل متفاوتی است.
بعد از مدتی نوشتن برای نویسنده مشخص میشود که در کجا بهتر میتواند بنویسد.
شرایط محیطی نیز تأثیر زیادی بر نوشته دارد. نور طبیعی، چراغ و یا شمع، صدای پرندگان در یک پارک یا یکی از سمفونیهای بتهوون.
برخی موقع نوشتن عود روشن میکنند. برخی در کافهای دنج با بوی قهوه دم میگیرند و مینویسند.
به هر حال بعد از مدتی مکان خاصی که باعث میشود فرشتههای الهام فرود بیایند بر نویسنده مشخص میشود.
ابزار هم از دیگر نکاتی است که با آزمودن به نتیجه میرسد.
مثلاً اگر با کاغذ و قلم دست و پنجه نرم میکنیم.
رنگ کاغذ و قلم و یا جنسشان انتخابهای بسیار جذابی خواهند بود.
در استفاده از کیبورد هم رنگ، فونت و اندازه صفحه میتواند حسهای متفاوتی را رقم بزند.
همه آن موارد با تمرینهای متعدد به دست میآید.
به نظرم برخی جاها هم هستند که به دلیل خاطرهانگیز بودن و یا تحریککنندگی احساسات جای تأمل دارند.
مثلاً کافهای خاص، یا قبرستان، نانوایی، هر کدامشان که باعث میشود نطفه یک ایده در ذهن بسته شود میتوانند جذاب باشد.
دانستن همه این موارد به ما این کمک را میکند که در زمان خاصی که شرایط نوشتن، بر وفق مراد نباشد، از راههای جایگزین به سراغش برویم یا با تغییر جزئی به ایدهها خوشامد بگوییم.
شاد زی و دیر پای